شاعری شبیه خودش

آمار مطالب

کل مطالب : 297
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 388
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 388
بازدید ماه : 398
بازدید سال : 5775
بازدید کلی : 394880

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای وزمتر و آدرس golgaz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 388
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 388
بازدید ماه : 398
بازدید کل : 394880
تعداد مطالب : 297
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


if (hr==23) document.write("شب بخير") Untitled Document
دریافت کد خوش آمدگویی

<-PollName->

<-PollItems->


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : شنبه 23 خرداد 1394
نظرات

شاعری شبیه خودش

سعید صدیق

سرگردانی ، وطن اوست . اما سراپا چشم است.

او را نیاکانی نیست و ریشه هایش در گام های او

. در هاویه گام می زند و قامت باد دارد.

آدرنیس

1

وقتی در برابر شعرهای «مهدی ریحانی» قرار می گیرم ، بی اختیار به یاد «همینگوی» می افتم. نه به خاطر شباهت ها و خویشاوندی ها و تأثیر و تأثرها، که جای قیاس نیست، بلکه به خاطر حسی از «جشن بیکران» نهفته در نبض واژه ها . جشن بیکرانِ نوشتن . تنها سر پناه (هرچند نامطمئن) در حوالی این گذر گاه های ویران و وارونه . روشن شدن از بیکرانگی بخصوص در احاطۀ روزمره گی ها و روزمرگی ها. شادمانی واقعی تر ، محله ای است در «ادبیات» . راهی بلامعارض برای برگشتن از سرما و شب و راه در هم گره شده .

واینگونه است که نوشتن ، صنعت کردنی چربدستانه و از سر تفنن نیست، جهانی دیگر را پدید آوردن و در آن غوطه ور شدن است . نوعی دیگر از سکونت در هستی . جهان داستان های همینگوی را به یاد می آورم . چند خط صریح و روشن که انگار دارد چیزی را بیرون پنجره یا داخل اطاق و پیش چشمانمان ترسیم می کند. اما ناگهان یک عبارت ، یک کلمه ، یک تصویر دستمان را می گیرد و به شکلی ساده و ناپیدا پشت یک تلسکوپ یا میکروسکوپ می نشاند تا ببینیم این همه بهانه ای برای دیدن مغاکی است که درونمان دهان گشوده . برای نگریستن پشت روح آدم ها. و کشف و شهود آن چیز مغشوش و لیز که در هوا بین دهان ها و نگاه ها سرگردان است . دیدن آن بند نامرئی که بر بر پاها و دست ها ، خیابان ها و خانه ها ، پنجره ها و راهها و سقف و آسمان کوتاهِ فرصتی که داشته ـ نداشته از کف داده ایم ، چنبر زده است . می بینیم «واقعیت» ، «ناواقعیت» بوده است و ناواقعیت مبهم و لرزان درک و تجربه های شخصی ما واقعیتی فراموش شده .و چنین است که در داستان یا شعری می شود تلنگری به دیواره دایره های متحدالمرکز وجود. وجودی فراموش شده و نیازمند به تلنگری که به خویشتن آورد. ببینید شئی شده ، بیگانه ، فراموش کار و وسیله شده است . ترجمان کشف و مکاشفه می شود شعر آن وقت ، که می گذارد ببینیم چیزی هر روزه را که پیش چشمان مان نادیده و پیش پا افتاده است انگاشتیم ، و نیازمند دیده شدن بود.

پس درست تر است که بگوئیم : نه سخن از «واقع نمایی» و «بازنمایی» و انعکاس صرف است نه سخن از ذهنیت و تخیل صرف .خلق استعاره ای واقعی است : جهانی دیگر. که بدون تجربۀ درد و رویای «ممکن کردن نا ممکن ها» صورت نمی یافت . و آن را نمی توان به عناصر و اجزای سازنده اش فرو کاست یا محصول مشتی واژه و رفتار و روابط دستوری دانست که از سنت های متراکم و رسوب شدۀ زبانی و معنایی پدید آمده باشد.

2

درک ملانقطی واری که از «مدرن» در جامعه ما رایج شده از جمله این است که مدرن بودن یک اثر را در روش تحقیق و تکوین اثر خلاصه می کنند. مثلاً «واقع نمایی» یا«ارجاعی بودن» سطح بیرونی اثر را دال بر «غیر مدرن» بودن آن می دانند. یا مثلا رویکرد گریز از «استعاره» و تعدد کاربرد «مجاز» را مبنای مدرن داشتن اثر. خرافه های «شبه مدرنی» از این دست . جزمیت های جدید را جای جزمیت های قدیمی گذاشته است . اینکه مثلاً : اگر نویسنده ای از زاویه دید «راوی دانای کل» استفاده کند لزوماً اثرش «ماقبل مدرن» و در نتیجه ، فاقد هرگونه ارزشی است. یکی دیگر از این خرافه های جزمی است و خرافه دیگری که به یک باور و التزام عملی منجر شده این است که ، بکارگیری «زبان سر راست و سالم» را ناشی از«درک ابزاری بان» می دانند و برای بالا بردن «درجه شعریت» شعر، یک سری «توصیۀ ایمنی» تجویز می کنند از جمله اینکه : «می باید» زبان به کار گرفته شده در شعر دچار انواع انحرافات و حوادث غیر مترقبه در سطح روابط گرامری ، معنایی ـ واژگانی شود تا بتوان خلعت شعر مدرن را بر آن پوشاند. لفظ قلم ترش می شود این که : می باید زبان شعر ـ ولاجرم ذهن گوینده اش ـ «شیزوفرنیک» باشد. و شعر برای فراتر رفتن ازمحدودۀ سنت های قبل از خودش راهی جز «زبان پریشی» عمدی و صنعتگرانه ـ در پیش ندارد!ـ نتیجۀ «تکثر طلبی« مدعیان اولترا مدرنی که عملاً ذهن خطی و سنتی و جزمی خود را پس کلمات مطنطن پنهان کرده اند.

در شعرهای «مهدی ریحانی» چون هر شاعر راستین دیگر ، با پشتک واروهای خود نمایانه روبرو نمی شویم و اگرچه زبان وسیله نیست بلکه جهان و خانۀ هستی است که از درون آن تجربه زندگی و «بیان» می آمیزند اما شعر در ساختار و «کلیت وجودی خود» است که «تمامیت و شدن » می یابد و بنابراین هیچ پروا و پرهیزی از به کار گیری زبان سالم و قابل فهمی که از پیچیدگی های ذهنی عبور کرده و به سادگی رسیده ، ندارد. در این حیطه ، «امکان ارتباط» عمومی است، همانگونه که امکان «تفهم» و گفت وگو با متن ملک مطلق دارندگان دانش «گراماتولوژی» و «بارت شناسی» و «دریدا شناسی» نیست! حال اگر «اقبال عمومی« تحقق نمی یابد ، حلقه معیوب به مناسبات معیوب آدم های جامعه با خودشان ، با حافظه و گذشته شان ، با شرایط زندگی و فرهنگ و زبان شان ، بر می گردد . این معضل دوران مدرن است ازهدایت و نیما تا امروز ، از جویس و بکت تا سالینجر و کارور.

اتفاقاً اگر برای جبران مافات (رابطه مختل شدۀ شعرخوان باشعر) چاره ای بتوان در نظر گرفت یکی هم همین است : به کارگیری سالم زبان .

و البته از یاد نبریم که حکایت «اثرمدرن» کمی متفاوت از هنر توده گرای عامیانه است که «ظاهرهمه فهم» آن معمولاً لفافه ای برای ابتذال است . اگرچه ارتباط بااثر مدرن را نمیتوان در دایرۀ نخبه ها خلاصه کرد.اما نهادینه شدن تعامل مخاطب باآن درگرو مسیر طولانی تر و عمقی تر ضرورت زیبایی شناسی و فهم و خرد و «پراتیک اجتماعی» دورانی است که دیگر مفاهیمی چون«هنر توده ها» و «هنرتوده ای» را با همان چهارچوب های کهنه بر نمی تابد.

3

وقتی شاعری ده پانزده کتاب چاپ نشده داشته باشد که هرکدام از آن ها با پایان هر سال ، پاکنویس شده یا نشده در گوشه ای خاک می خورد، هر چقدر هم که شاخص باشد ، دارای سبک و سیاق و روال شخصی باشد ، کم نظیر باشد ، آئینه تمام نمای تاریخ نوشته نشده زندگی و دوران خود باشد و... در وجیزه ای به قدر کف دست درباره اش چه می توان گفت ؟ و اصلاً چرا باید گفت؟

من هیچ پاسخ درست و قانع کننده ای برای این پرسش ها ندارم . اگر دست به قلم می برم برای ادای دین و سهمی است که بر گردۀ شورو شعورم سنگینی می کند. نه از سر رفع تکلیف ، بلکه بناگزیر می باید کلاه از سر بردارم و سویی را نشان دهم که اطمینان دارم کمی دیرتر و دورتر ، خواه ناخواه بدان سو خواهند نگریست چنان که در مورد زنده یاد «بیژن نجدی» ـ هرچند که کمی دیرتر از آنچه انتظار می رفت ـ. در این مجال کوتاه نه می توان به بازخوانی تک تک شعرها پرداخت ، نه می توان تصویر تمام قدی از بالایش را نشان داد ، نه آنچنانکه می باید می توان از تعامل شعرها بازندگی شاعر و اوضاع زمانه سخن گفت. از خودم می پرسم که گفتن چند جمله کلی یا مشخص دربارۀ وجنات یا اثر شعرها و چند و چونشان جای شعرها و بازخوانی شان را می گیرد ؟ یا در حد یک انشاء توصیفی باقی خواهد ماند؟ پس آنچه می ماند تأملی در تعامل ذهنی «من های من» با«من های شعری» شاعریست که شعرش عین خودش و زندگی  و تجربه های ذهنی اش شبیه شعرش است . خصوصتی که این روزهاکمتر دیده می شود : شبیه هیچکس نبودن. خودبنیادبودن. در عین بده بستان با گذشته و امروز . در عین خویشاوندی بافرهنگ و زمانه و سنت های شعری ـ زبانی.

شعر ریحانی متمثل کردن وشور و زبان ایرانی در این دو دهه ، متمایز از دیگر کارها و خود ویژه.

«دربارۀ» شعر نوشتن می ماند برای وقتی که پیرتر و خالی تر شدیم و هنوز حیفمان می آید میدان را خالی کنیم !

«درباره شاعر» نوشتن می ماند برای وقتی که ریحانی مدال هایش را از دست «دیررسیدگان» می گیرد تا همۀ اشیاء و اتفاقات زندگی اش هم پدیدۀ جالبی برای قلم فرسایی و پرداختن بشود.

دربارۀ «حواشی» نوشتن هم ، آن قدر هست که دیگر به ما نرسد . و برای نوشتن مطالبی همچون «ساختاردرشعر ریحانی» ، «تشخیص و پارادوکس و استعاره های شعر ریحانی» ، «جستجوی ریشه های زبان و نگاه شعری اش »، و نظیر آن هم می ماند پس از چاپ کردن کتاب هایش.

و آخر اینکه به خودم یادآوری می کنم : میدان شعر میدان مسابقه نیست . اگرهم بحث سبقت و سرعت و جاماندن باشد، رقیب هرکس ، خود اوست و هرکس با خودش مسابقه می دهد . قیاس های اینچنانی باشد برای میان مایه های بلند مرتبه و کوتاه مرتبه ای که نقد نزد ایشان عبارت است که از نردبام گذاشتن بر دیوار همسایه و «دید زدن» حال و هوای آن طرف.

اما نمی توانم این قضیه را کتمان کنم که شعر و تداوم شعری مهدی ریحانی یکی از تأثیرگذارترین و پایدارترین اثرها در من به جا گذاشته است . شاید از این رو که او هرگز کلمه ای را ننوشت که نزیسته باشد، هر آنچه که او نوشت و می نویسد محصول تجربه و زیست خلاقانه ای است که می داند شعر از هیچ به وجود می آید ، هیچ بعلاوۀ زندگی ، هیچ نهفته در زیستن ، وقتی که ، آن را به شکل ذهنی و زبانی تجربه می کنیم .

4

نقاشی که ـ نه با دستانش بلکه ـ با چشم ها و سرش ، چشم ها و دلش نقاشی می کند، چیزی نشانمان می دهد که پیش از این به وفور و مدام پیش چشمانمان قرار داشت و نمی دیدیمش. یا می دیدیم و اهمیت آن را نمی دانستیم .

نقاشی کم حوصله اما دقیق که با چند خط سریع و صریح و چند لکه رنگ که از شور و شعله عشقی خود دار و مگو به دست آمده ، طرحی کلی را ترسیم می کند و سپس با چند تاش قلم ، ندیدنی ها را دیدنی می کند تا از خلال بازگفت بدیهی ترین چیزها به سرراست ترین شکل ، عمق یک فاجعه و پس پشت یک عادت ساده به روزمره گی و روزمرگی را کشف کنیم .

کشفی که انفجار آرام و بی صدای شادمانی خاموش خرد انسانی است . مکشوف شدن شکل استتار شدۀ زندگی در پیچش سادۀ قلم. در حالیکه نه نقاش و نه بیننده نمی پندارند چیز بزرگی اتفاق افتاده باشد اما به واقع چیزی نادره و کم نظیر به وجود آمده : جهانی خود بسنده به موازات جهان پیرامون مان که واقعی تر و انسانی تر از آن است . بدینگونه است که انسان شکست خورده بالاتر از شکست می ایستد و در می یابیم که می توان بالاتر از بدبختی های زندگی ، بالاتر از فنا و مرگ ایستاد: نگاه شاعر جشنی بیکران را تدارک دیده است . آیا به این ترتیب شاعر وجبی از ما بالاتر ، نزدیک آسمان قرار نگرفته  در حالیکه پاهایش همچون ریشه های سرگردان تلاشی دائمی کمی بیشتر از پاهای ما در خاک سفت و در ژرفا فرو رفته است . غیر ممکن «ممکن» می شود: با همین ریشه های فرورفته در اعماق هم می توان پرواز کرد. درخت به پرواز در آمده در چشم انداز ما همه آن چیزیست که می گذارد برزخ راتاب آوریم .

این را هر شاعر و هربار نا مکرر نشان داده است : آن نام ها که فراموش نمی کنیم گواهند. آن ها عصا کش این جهان کور بوده اند . به سمتی که هربار چهره دیگر کرده است : خانه . خانه ای بر ساخته از واژه های سرگردان و خانه به دوش . خانۀ وجود . وجودی که فراموش کرده ایم ... و باز کلاه از سر برداریم : اینک مهدی ریحانی ! نگاهش کنید!


تعداد بازدید از این مطلب: 579
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود